مرا تا کی فلک رنجور دارد
مرا تا کی فلک رنجور دارد
مرا تا کی فلک رنجور دارد
ز روی دلبرم مهجور دارد
ز روی دلبرم مهجور دارد
ز روی دلبرم مهجور دارد
به یک باده که با معشوق خوردم
به یک باده که با معشوق خوردم
به یک باده که با معشوق خوردم
همه عمرم در آن مخمور دارد
همه عمرم در آن مخمور دارد
همه عمرم در آن مخمور دارد
ندانم تا فلک را زین غرض چیست
ندانم تا فلک را زین غرض چیست
ندانم تا فلک را زین غرض چیست
که بی جرمی مرا رنجور دارد
که بی جرمی مرا رنجور دارد
که بی جرمی مرا رنجور دارد
دو دست خود به خون دل گشادست
دو دست خود به خون دل گشادست
دو دست خود به خون دل گشادست
مگر بر خون من منشور دارد
مگر بر خون من منشور دارد
مگر بر خون من منشور دارد